تولد دو سالگی هلنا
بعد از یک هفته تلاش که با شیطونی های تو سخت تر هم میشد مامانی تونست تولد 2 سالگیت رو برگزار بکنه. امسال 2 تا تولد داشتی ، یکی فقط مامانها و دختراشون. یکی هم با مامان جون و باباجون. بابایی هر شب که میومد خسته و کوفته میرفت خرید وسایل تولد. و مامانی هر روز داشت تدارکات رو حاضر میکرد. آخه کیک تولدت رو خودم برات پختم و چون اولین بارم بود و بی تجربه بودم کار سختی بود. تم تولدت هم بعد از کلی مشورت با همه یه دختر کوچولو ناز م...