هلنا قشنگههلنا قشنگه، تا این لحظه: 11 سال و 2 روز سن داره

هلنا شعبانی *شیطون بلا*

ببین چه باحاله

1 -در صورتیکه حرکت نقطه متحرک را تعقیب کنید تنها یک رنگ را می بینید - بنفش! 2- حالا لحظاتی به علامت + که در وسط دایره قرار دارد خیره شوید . نقطه متحرک را پس از لحظاتی به رنگ سبز خواهید دید. 3- حالا زمان بیشتری را بر روی علامت + تمرکز کنید پس از لحظاتی نقاط بنفش آهسته آهسته ناپدید خواهد شد ...
29 بهمن 1392

8 ماهگی عزیزکم

             عکس مال بیمارستانه. وقتی هلنا تازه به دنیا اومده بود. اون روزها وقتی نگاش میکردم چقدر این چهره برام غریبه بود. بیشتر ترس توی دلم بود تا محبت. انگار آدم فضایی دیده بودم.                        هیچی ازش نمیدونستم اما مسئول بودم که هرچی میخواد یا نمیخواد رو بفهمم. باید زیر سر و پا و کمر و همه جاشو میگرفتی و اگر نه ولو می شد. قدرت هیچ کاری رو نداشت. حتی دستشویی کردن. یا شیر خوردن. اندازش هم که اینقدر کوچولو بود که توی بغلت گم میشد. همه چیز ظریف و مینیاتوری. ...
1 بهمن 1392

شازده پسر

خوش به حال دخترکم که یکسره داره به دوستهاش اضافه میشه چند وقت پیش خبر دادم که قراره توی فامیل های مامانش هم همبازی داشته باشه...  بله پسر خاله علی رضا و خاله نگار می خوان پسردار بشن...      شازده پسر ، کاکل زری ، لپ قرمزی ، دست کوچولو ، پا کوچولو                                 به افتخارش هوراااااااا ...
5 دی 1392

اولین یلدای هلنا

92/9/30  اولین شب یلدای دخترم بود که البته خونه هیچکس نرفتیم  چون با خاله جونش رفتیم بابلسر. شب چله رو به صرف خنده ، شوخی و شیرین کاری های هلنا به همراه ویو ی دریا گذروندیم. جای همـگی خالی... مامانی جونش هم تلفن کرد و گفت چون اولین شب یلدا ی هلنا ست براش کادو خریده. مرسی مامانی و عمه جونم     یلدای شما هم مبارک ...
5 دی 1392

6 ماهگی دردونه ی من

چند وقته که اصلا وقت نکردم سری به وبلاگ دخترکم بزنم. تقصیر خودشه از وقتی 6 ماهش تموم شده همش باید سوپ و حریره و تخم مرغ و ... درست کنم. سینه خیز هم که میره واسه همین دیگه یه جا بند نمیشه و همش باید دنبالش این طرف و اون طرف بدوم.   با این حال چند تا عکس جدید ازش گرفتم و گذاشتم.  این هم عکس هلنا خانم و باباش که با هم رفته بودیم برج میلاد ...
29 آبان 1392

خانومی 5 ماهه شده

امروز هلنا جونم وارد 5 ماهگی شده قدش 62 سانتیمتر و وزنش6.00 کیلو شده         هنرهای دخترکم تو 5 ماهگی: دخترکم الان دیگه یه عالمه غلت میزنه و یه کوچولو سینه خیز میره جلو یه عالمه هم صدا از خودش در میاره و خودشو برای باباش لوس میکنه شیشه شیرش رو خودش میگیره گاهی هم آب رو به جای دهنش میریزه تو چشمش دیگه شبها خوب میخوابه و میگذاره من و باباییش هم بخوابیم شصت هر دو تا پاشو با هم میکنه توی دهنش اسمشو میشناسه و صداش میکنی بر میگرده وقتی با باباش کشتی میگیره قهقه صدا دار میزنه کم کم داره سعی میکنه بشینه   این هم از دخترکم توی 5 ماهگی ...
13 مهر 1392

اولین سفر هلنا

دوشنبه 18 شهریور هلنای گلم رو به اولین مسافرت زندگیش بردیم. جایتون خالی با خاله سیمین و خاله ژیلا و ... رفتیم کلاردشت.   برعکس چیزی که فکر میکردم دخترکم کلی خوش اخلاق بود و بهش خیلی خوش گذشت. بابا حمیدش هم میگفت حالا که دخترم بد اخلاقی نمیکنه از این به بعد همش میریم سفر        ...
25 شهريور 1392